حامیان دکتر قالبیباف در برازجان

حامیان دکتر قالبیباف در برازجان

حامیان دکتر قالبیباف در برازجان

حامیان دکتر قالبیباف در برازجان

پدر قالیباف: به او گفته ام تا وقتی خدمت کنی دعایت می کنم

ghalibaf pedar

مرد عمل: یکبار از پسرم پرسیدم اگر پشت در اتاق یک مسئول بروی و نا امید برگردی چه حالی پیدا می کنی؟ اگر پدر یا مادر پیرت در یک اداره برای جواب یک نامه یا یک خواسته روزها سرگردان باشند چه می کنی؟


حاج حسین قالیباف در مسجد صاحب الزمان (عج) طرقبه به عنوان عضو هیئت امنا روزگار را سپری می کند. اما امروز او به عنوان پدر یکی از هشت نامزد انتخابات ریاست جمهوری بیشتر مورد توجه مردم کوچه و بازار شهر طرقبه و مشهد قرار گرفته است. او فرزندش را حاج باقر خطاب می کند و می گوید که از او راضی است و همیشه برای موفقیتش دعا می کند.
برای آغاز گفت و گو شما محمد باقر قالیباف را برای ما تعریف کنید.
از کودکی بسیار زرنگ و پر تلاش و در مجموع فعال، نجیب و درس خوان بود. دوران ابتدایی را مانند بچه های دیگر فقط به درس خواندن مشغول بود اما از سالهای آخر ابتدایی فعالیت کاری خود را شروع کرد و سه ماه تابستان هیچ وقت بیکار نبود. کمی که بزرگتر شد به یکی از دبیرستان های مشهد رفت و در زمان هایی که وقت داشت با ماشین کامیونی که من داشتم از کوره های آجر پزی مشهد بار می آورد.
این روند تا سن ۱۸ سالگی ادامه داشت و همراه با درس و تحصیل برای بدست آوردن هزینه های زندگی به ما کمک می کرد تا اینکه زلزله طبس اتفاق افتاد و به آنجا رفت.
بعد از آن به عضویت بسیج و سپاه پاسداران درآمد و در دوران دفاع مقدس هم مثل همه رزمنده ها به فرمان امام به جبهه رفت. حاج باقر  مدام درگیر کار و تلاش بوده تا به امروز.
همیشه به فرزندم توصیه کرده ام که هر مسئولیتی را که خواستی قبول کنی، خودت را بسنج و اگر در خود دیدی که می توانی در آن موفق عمل کنی، قبول کن.  خدا را شکر،به نظر من تا امروز در مسئولیت هایی که داشته خوب و موفق عمل کرده است و بسیاری از مردم از عملکردش راضی بوده اند.
در این روزهای پر التهاب انتخابات چه حس و حالی دارید؟
من هیچ حساسیت و اضطرابی در خود ندارم و کسب نتیجه در این انتخابات برای من به عنوان پدر یک کاندیدا هیچ فرقی ندارد. از خدا می خواهم هرچه صلاح این نظام اسلامی است را به مردم عزیز عطا فرماید. من هنوز همان رفقای قدیمی خود را دارم و هیچ فرقی ندارد که فرزندم شهردار تهران باشد یا رئیس جمهور یا مسئول یک جایگاه دیگر. آنچه مهم است اعتلای نام اسلام و ایران است که با حضور مردم در پای صندوق های رأی بدست خواهد آمد.
داشتن پست و ریاست برای همیشه نیست و باید مانند دیگران عمل کنیم ، در اجتماع تفاوتی قائل نشویم و برای بدست آوردن یک جایگاه اعتقادات خودمان را خرج مسائل دنیوی نکنیم.
بارها به حاج باقر گفته ام که امثال شما، با هزینه های نظام به این جایگاه رسیده اید پس باید برای این کشور زحمت بکشید و خدا را شکر تا امروز به عقیده من زحمات او مفید بوده است.
بسیاری اوقات به او گفته ام که تمام مردم را مثل خانواده خودت بدان و فکر کن آن جوانی که پشت در منتظر توست ، برادرت هست. تو فردی بودی که با مردم عادی بزرگ شدی و باید فکر کنی همیشه افراد خانواده ات مشکلی دارند و باید آن را هرچه سریعتر حل کنی.
یکبار از پسرم پرسیدم اگر پشت در اتاق یک مسئول بروی و نا امید برگردی چه حالی پیدا می کنی؟ اگر پدر یا مادر پیرت در یک اداره برای جواب یک نامه یا یک خواسته روزها سرگردان باشند چه می کنی؟ پس هر وقت دیدی کسی مشکلی دارد و به جواب نرسیده است فکر کن پدر خودت آنجا کارش گیر کرده است و پیگیر کار مردم باش تا آنجا که قادر به انجام آن هستی.
در بین کاندیداهای ریاست جمهوری چه کسی را رقیب فرزندتان می دانید؟
این هشت نفر را شورای نگهبان تأیید کرده است و همه این افراد شایسته کسب مقام ریاست جمهوری هستند. این افراد مسئولیت های زیادی داشته اند. من اگر در بررسی های خود به این نتیجه برسم که در این هشت نفر ، کسی بهتر از پسرم باشد والله به او رأی خواهم داد.
باید مردم بسیار هوشیار باشند و با سنجش این هشت نفر در روز انتخابات گزینه اصلح را انتخاب کنند. هر هشت نفر به صورت جدی با هم رقیب هستند و این تا روز آخر ادامه خواهد داشت.
اگر محمد باقر قالیباف رئیس جمهور شود چه نصیحتی به او می کنید؟
می گویم بابا اگر کاری را قبول کردی تا آخر محکم و با اراده آن را انجام بده و گر نه زیر بار مسئولیت نرو. حالا که قبول کردی باید مراقبت کنی تا فردای قیامت حق الناس مردم به گردنت نباشد چون اگر  کار مردم را انجام ندهی حق الناس بر گردنت خواهد افتاد و خدا از همه چیز می گذرد الا حق الناس. به او گفته ام تا وقتی به مردم خدمت کنی دعایت می کنم.
بهترین خاطره ای که از ایشان دارید را بیان کنید.
در دوران دفاع مقدس یک روز که مرخصی گرفته بودم تا به مشهد بیایم ، در راه آهن اهواز که به صف ایستاده بودیم ناگهان دیدم پسرم با همان لباس های خاکی و کلاه آهنی بین رزمنده ها راه می رفت. افرادی که آنجا بودند من را نمی شناختند و من دیدم برخی افراد با اشاره‏، محمد باقر را نشان همدیگر می دهند و می گویند این فرمانده لشگر است و برخی باور نمی کردند که فرمانده لشگر با این تیپ و قیافه وارد نیروهای بسیجی شود. وقتی من دیدم پسرم با این شکل و بدون هیچ گونه ظاهر سازی وارد این جمع شده است خیلی خوشحال شدم و برایش آرزوی موفقیت کردم زیرا دیدم با همان بچه های دیگر هیچ فرقی ندارد.
سوالات کوتاه
۲۴ خرداد؟ هیجانی ندارم.
آخرین باری که ایشان را دیدید؟ یک ماه قبل آمد خانه مان در طرقبه.
شهید حسن قالیباف ؟ کپی حاج باقر بود.
فتنه ۸۸ ؟ عده ای نمک خوردند و نمکدان را شکستند.
احمدی نژاد؟ آدم خوبی که اطرافیانش کار را خراب کردند.
رئیس جمهور آینده؟ هرچه خدا بخواهد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی